خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

من ...تو....باران...چشمانت را ببند مثل یک کودک خردسال در میان تر - عشق .باران .زندگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق .باران .زندگی

 

چشمانت را ببند مثل یک کودک خردسال در میان ترس و تنهایی شب و من هم خواهم خواند برایت از آرزو های طلایی و از دست رفته مان . هر روز صب عکسهایت را بوسه میزنم و روز ÷ر از حسرت خود را آغاز میکنم ....در خیالم تو آرام لبخند میزنی و ....من به فدای لبخند تو ...چقدر در رویاهایم معصومی مثل کودکی ÷اک و بی گناه ..رویا و خوابی بی ابهام انگار میخواندی برایم .....گل نازم گل نازم....نوای دل نشین صدایت مرا باز هم از خود بی خود میکند ...میخواندی برایم از خستگی های شقایق از باد صبا ...از عطر دل انگیز عشق همانی که به من هدیه کردی ..من با عطر زنده ام ..نکند عطر بین ما جدایی انداخت ؟ اما ما که حتی یک نفس هم از هم دور نیستیم ...چرا خودم را گول میزنم ؟جسمت در آغوشم نیست اما یادت هر شب مرا به آغوش میکشد حتی اگر همه ی اینها خیالات باشد لااقل من به آن یقین دارم آری تو هنوز هم هستی ...خوش به حال معشوقت خوش به حالش که اکنون چشمانت را دارد من که حسود نیستم هر چه تو بخواهی به خدا هر چه تو بخواهی من به یادت هم قانعم ....

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/8/17ساعت 7:34 عصر توسط فاطمه فرهادی نظرات ( ) | |

Design By : Pichak

< meta http-equiv="Content-Language" content="en-us">